لیزنا، مجید صمیمی نژاد، دبیر نشست «مدیریت کتابخانه های دانشگاهی» نخستین کنگره متخصصان علوم اطلاعات: مار و پله بازی کرده ای؟ قطعا، این چه پرسشی است که دارم! می نشینی پای بازی و تنها باید حوصله کنی. قدم اول، آری همان قدم اول شاید به اندازه سراسر بازی طول بکشد. تاس را که می اندازی باید شش بیاوری که حق ورود به بازی را داشته باشی و تنها باید صبور باشی تا در یک لحظه نیک بختانه یکی از پرتابهایت شش باشد و این شاید زمانی اتفاق بیفتد که حریفت آن بالا، تنها یک، یک نیاز داشته باشد تا به سرمنزل مقصود برسد! تو اما راهی پر فراز و نشیب در پیش داری تا به آن بالا برسی، اگر خوش شانس باشی، نردبان های ترقی در انتظار توست و اگر بد شانس، نیش مارها از تو استقبال می کنند، ولی امید، امیدت را نباید هیچ گاه از دست بدهی، که همانی که آن بالاست و بالانشینی می کند، شاید با آخرین ششی که می آورد، گرفتار افعی دراز قامتی شود و به پایین تر از جایگاه تو سقوط کند.
تو در کتابخانه دانشگاهی خود، تنهایی به همان اندازه که یک تک مهره ای در بازی ماروپله. جایی که بعد از فارغ التحصیلی آمده ای دانسته هایت را به کار بگیری و گاه به قول سعدی بزرگ، به "کار گِل" می گمارندت. آری، هنوز مانده تا شش بیاوری و به بازی بگیرندت. در جلسات، گوش ها برای شنیدن نظراتت سنگین است و حس می کنی تنها یک سیاهی لشگری. به گوشه ای می خزی و دنباله کار خود را می گیری. اما مگر وسوسه تغییر می گذارد؟ تغییر دادن شرایط برای حرفه ای که گمنام است و هر لحظه در برابر چالش های نو. تو به دنبال کمترین فرصتی تا وارد بازی شوی. می شود دریک خرید کتاب دانشگاهی، آن هم در یک روز تعطیل، در یک برنامه همگانی مثل شلف خوانی های آخر سال، در داوطلب شدن برای انجام کاری مثل یک کارگاه آموزشی سواد اطلاعاتی که مُد روز است، یعنی درست در لحظه ای که قدیمی ترها و حق آب و گل دارها بنابه دلایلی عقب می کشند، می شود اولین شش را دشت کرد و وارد بازی شد و با تلاش بی امان، جور دیگر دیدن و جور دیگر انجام دادن کار، قدرت و خلاقیت خود را در نوآوری نشان داد.
اما این اوّل کار است. خودت را نشان داده ای و درخشیده ای و حالا بیش از تشکر و بیش از پاداش، امواج سنگین انتظارات است که تو را فرا می گیرد و نصیحت خیرخواهان، بلند که: "نباید می گفتی بلدم، نباید خودت را مطرح می کردی که اینطور ازت انتظار داشته باشند، مگر چقدر حقوق می دهند، حقوق عضو هیات علمی را دیده ای؟ ای بابا بیکاری برای خودت دردسر می تراشی..." و زبان طاعنان دراز که: " این سرانجام خودشیرینی است، طفلک دنبال پست و مقام است و کارانه بیشتر، این گوری که پایش نشسته ای ... باز هم این جوگیر پیدایش شد" و تو حس می کنی که به پایین کشیده می شوی و به اعماق. ولی دیگر بازی شروع شده و تو حق خارج شدن و پاپس کشیدن نداری، پس تنها یک راه می ماند: ادامه دادن، تلاش کردن و باز تلاش کردن و تنها توجیه ات شاید: مهری است که به کتابخانه داری، دختربچه ای که نیاز به مراقبت دارد! و گاهی عجیب مثل بچه های سرراهی با او بدرفتاری می شود. تو هرجا که مقاومتی ببینی برای تغییر صبر می کنی و کم کم حس می کنی که فضا بازتر می شود برای خواستن از دیگران که عضوی از این حرکت باشند و تحملت بیشتر شده در برابر مقاومت ها و نخواستن ها.
ما حس می کنیم که در این چند سال عمرمان که کتابدار یک کتابخانه دانشگاهی شده ایم یا مدیر یک کتابخانه، مارو پله بازی کرده ایم، با همه دلهره هایش و با همه صبر کردن هایش. و حالا این نشست گوشش به توست که در آن از تجربه هایت بگویی. می خواهیم از نوآوری هایت در خدمات رسانی بگویی، آن کاری که کمک کرده مراجعه کننده بفهمد اینجا شخصی بادانشی نشسته و دارد به کمک دانسته هایش برای رضایت او تلاش می کند که در وقت و هزینه او برای رسیدن به نیاز اطلاعاتیش صرفه جویی کند.آیا توانسته ای نگرش مدیرخود را نسبت به اهمیت کتابخانه و نوع خدمات عوض کنی؟ اگر خود، مدیر یا معاون یک کتابخانه دانشگاهی بوده ای، برای تغییر ذهنیت مدیران دانشگاه نسبت به کتابخانه و خدمات آن چه کرده ای؟آیا توانسته ای خدمات فن آوری اطلاعات را در خدمت کتابخانه بگیری و نه کتابخانه را هراسان از گرد و خاک فن آوری به حاشیه رانده دیده باشی؟ با همکارانت چه کرده ای؟ آیا در دلشان شوقی برانگیخته ای برای چشیدن از هیجان بازی تغییر در کتابخانه؟
می خواهیم بازی تغییر را در کتابخانه های دانشگاهی قانونمند کنیم ونه متکی به شانس و صبر. مثل شطرنج که در آن همه مهره ها برای هدفی واحد بجنگند و البته با حساب و کتاب و نه به قانون شانس و قلدری وجر زنی. می خواهیم کسانی مثل تو را که به تنهایی و در خلوت خود در گوشه کتابخانه محبوب شان تغییری ایجاد کرده اند و کاری که به صدکار معمولی بیرزد، دور هم جمع کنیم، از تجربه هایتان بگویید و از ضرورت تغییر و از همه دردسرهایش و البته از پیامدهایش.
خیلی مهم شده ایم! قرار است بیانیه بدهیم و در این یک سال تلاش کنیم تا این خواست های فردی برای تغییر در خدمات رسانی کتابخانه ها از یک درخواست فردی به یک میل جمعی و نهادینه تبدیل شود و آنها که آن بالا هستند صدایمان را بشنوند. یک کارگروه داشته باشیم از چند داوطلب که صبر و حوصله کافی داشته باشند و اراده و تلاش بی امان برای پیش بردن خواستهایمان در بیانیه نشست. نگویید که اینها همه آرمان خواهی است و آرزوی دور و دراز. برای کامیابی باید شهامت دیدن رویا داشت و برای تحقق رویاها، من تنها به حرف سیذارتای هرمان هسه گوش فرا می دهم: "صبر می کنم و روزه می گیرم". شما را نمی دانم!
* آنجه در این نوشتار آمده، بیانگر یک وضعیت کلّی حاکم بر کتابخانه های دانشگاهی و نیاز به تغییر در نگرش ها و خدمات و شیوه های مدیریت است . هرچند هستند و بوده اند کتابخانه ها و مراکزی با کتابدارانی دانشمند و کوشا در مقام مدیریت کتابخانه ها یا غیرکتابدارانی با ذهن فراخ و روح شنوا که کوشیده اند بستری مناسب برای پذیرش تغییر و حرکت رو به جلو فراهم آورند. شاید همینان نیز با من همداستانند که اکنون درگیر مراحل بالاتر و دشوارتر بازی تغییر شده اند.
صمیمی نژاد، مجید. «بازی تغییر در کتابخانه های دانشگاهی». سخن هفته لیزنا، شماره ۲۵۷. ۴ آبان ۱۳۹۴.